آواز های زخمی
هر روزِِ من بدون تو دیروزِ خسته ای ست
پرپر زدن میان زوایای بسته ای ست
هر روزِ من که تهمت تکرار می کشد
مثل دلم اسیر تپش های خسته ای ست
این مویه – این غزل- که جنون می چکد از آن
آواز های زخمی ساز شکسته ای ست
خورشیدی و شعاع تو تا لامکان رهاست
این دل ، غروب خسته ی در خون نشسته ای ست
می آیی و به نام تو آغاز می شود
تاریخ سبز عشق، چه روز خجسته ای ست!
شاعر : دکتر حسن یعقوبی